مردم این پیرمرد محجوب، ساکت و البته کمی ترسناک را نمیشناختند، اما سال 93 بود که رسانهها هویت رجب محمدزاده، جانباز شریف دفاع مقدس را آشکار کردند و مشخص شد آن جراحتهای عجیب که تمام صورت پیرمرد را از بین برده بود، یادگار جنگ است. حالا پنج سال از شهادت «بابارجب» گذشته و تنها کتابی که خاطرات آن شهید عزیز را در خود حفظ کرده کتاب «بابارجب» نوشته نسرین رجبپور است. به بهانه پنجمین سالگرد شهادت شهید رجب محمدزاده با نسرین رجبپور، نویسنده کتاب به گفتوگو نشستیم که میخوانید.
نحوه آشنایی شما با بابارجب چطور و چه زمانی بود؟
همان طور که در مقدمه کتاب هم نوشتهام، من زمانی که به مدرسه میرفتم ایشان را در خیابان دیده بودم. نمیتوانم بگویم چند بار بابارجب را در خیابانها دیده بودم، اما در راه مدرسه ایشان را میدیدم که در مسیر بولوار ابوطالب رفت و آمد میکردند. این دیدارهای اتفاقی آن قدر تکرار شد که از یک زمانی به بعد انتظار دیدنشان را داشتم، اما هیچ چیزی در مورد این شهید نمیدانستم. وقتی موضوع ایشان رسانهای شد من هم مثل مردم متوجه شدم که این جراحتها به خاطر جانبازی و حضور در دفاع مقدس است.
چه سالی کار مصاحبهها و تولید کتاب را شروع کردید و در تدوین با چه چالشهایی روبهرو بودید؟
به خاطر اینکه این خانواده بیشتر با روزنامهها مصاحبه داشتند، در گفتوگو با من هم خیلی خلاصه و تیتروار حرف میزدند. وقتی دیدم مصاحبه با همسر شهید، خانم زرندی به علت همین خلاصهگویی خوب پیش نمیرود به سراغ فرزندان شهید رفتم و با آنها صحبت کردم. در گفتوگو با فرزندان از آنها کمک میگرفتم تا بتوانم با خانم زرندی صحبت کنم و اتفاقها را به ایشان یادآوری کنم. به مرور متوجه شدند دنبال چه چیزی هستم و کار راحتتر شد. دقیقاً حضور ذهن ندارم ولی شاید حدود 20 جلسه با خانم زرندی گفتوگو کردم و همانها خمیرمایه کتاب فعلی شد.
کتاب خوشخوان نوشته شده است. نوشتن این خاطرات تلخ با زبانی گیرا و روان شاید کار چندان آسانی نباشد. چطور به این سادگی در روایت رسیدید؟
کتاب بابارجب نخستین کتاب من بود که چاپ شد، اما این اولین باری نبود که من قلم در دست میگرفتم. پیش از این دو رمان نوشته بودم که برای چاپش اقدام نکرده بودم چون احساس میکردم چیزی باید باشد که مخاطب را جذب کند. بنابراین چون خودم از کتابهای قبلی هنوز راضی نبودم برای چاپش اقدام نکردم اما درباره این کتاب، جملهای بین نویسندگان هست که میگویند اگر میخواهید کتابتان خوب باشد و مخاطب آن را بپسندد، ابتدا باید خود شما به عنوان نویسنده یک ارتباط خوب و قوی با آن برقرار کنید. در واقع ما باید با خاطرات این افراد زندگی کنیم. زمانی که در این فضا قرار گرفتم، نوشتن برایم خیلی راحتتر شد. با خاطرات خانم زرندی و زندگی شهید محمدزاده مأنوس و در آنها ذوب شدم. وقتی این ارتباط قوی شده بود، من هر روز و هر لحظه به آنها فکر میکردم و در فضای ذهنی خودم مسائل را برانداز میکردم و در مواقع متعدد خودم را جای آنها میگذاشتم. همه اینها برای من سؤال میشد و وقتی سراغ آنها میرفتم از آنها میپرسیدم؛ همین سختگیریها و دقت به جزئیات بود که موجب شد مخاطب کتاب را بپسندد. چون واقعاً سوای اینکه نویسنده بودم، سعی کردم با این ماجرا زندگی کنم.
واکنش مخاطب نسبت به کتاب چطور بوده است؟ به خصوص که اهالی مشهد ایشان را در خیابانها دیده بودند و بیاعتنا از کنار آن رد شده بودند.
همین طور که گفتید بیشتر کسانی که کتاب را خواندند و در مشهد بودند، وقتی با من صحبت میکردند، میگفتند ما هم احساس میکنیم ایشان را در مشهد دیدهایم. یکی از مسائلی که به آن اشاره میکردند هم همان چفیهای بود که بابارجب همیشه بر صورت خودشان میبستند. خیلی از مخاطبان هم میگفتند ما با کتاب خواندن این کتاب بود که متوجه شدیم بابارجب چقدر سختی کشیدهاند. البته بسیاری از مخاطبان هم به من گفتند که کتاب را به سختی تمام کردند و مجبور بودند بین مطالعه برای مدتی یا روزها آن را کنار بگذارند؛ چرا که خاطرات کتاب خیلی تلخ هستند و خواندن آنها واقعاً سخت است.
متأسفانه مردم ما بسیاری از این قهرمانها را نمیشناسند و نقش ادبیات همین جا مشخص میشود.
بله. من هم فکر میکنم گاهی اوقات از جانب ما اهالی هنر و قلم کوتاهی بوده است که سراغ بابارجب نرفته بودیم. خود من همیشه حسرت میخورم که ای کاش در زمان حیات بابارجب سراغ ایشان رفته بودم و با خودشان هم صحبت کرده بودم.
جز کتاب شما اثر هنری یا ادبی دیگری درباره «بابارجب» منتشر نشده است. فکر میکنید این شخصیت چقدر برای پرداخت هنری جای کار دارد؟
با اینکه کاملاً این ظرفیت وجود دارد، متأسفانه تا حالا فیلمی درباره ایشان ساخته نشده است. احساس میکنم همین زندگینامهای که ما کار کردیم میتواند برای فیلم، سریال، داستان بلند و داستان کوتاه کاملاً مناسب باشد و منبع خوبی برای تولید این کارهاست. امیدوارم این اتفاق رقم بخورد و ما شاهد آثار دیگری درباره شهید رجب محمدزاده باشیم.
نظر شما